سلام بر غریب مدینه
امروز روز رحلت پیامبر(ص) و امام حسن مجتبی(ع) بود. هر وقت نام مقدس امام حسن(ع) میاد حسّ غربت و مظلومیتش برای همه ی ما تداعی میشه. سال گذشته در چنین روزی تو هیجده روزه بودی و بستری شده بودی. من و بابایی، هردومون خیلی غمگین و دلشکسته بودیم و خیلی از خدا و ائمه برای سلامتی تو کمک می خواستیم. هر سال در چنین روزی آقاجونشون نذری می پزن. امسال هم به رسم هرساله نذری پختن. همه کمک می کردن متأسفانه من و تو نتونستیم کمکی کنیم و فقط نظاره گر بودیم. البته تو گاهی اوقات که من حواسم نبودکمک میکردی به سمت غذاها می رفتی و کمی از اونارو زمین می ریختی. با دیدن این همه غذا متعجّب بودی و می گفتی : مَــ مَــ وقتی پا...
نویسنده :
مامان غزل و سحر جون
21:01