یک سال شیرین گذشت
غزل عزیزم، دختر یلدایی ام، اینک یک سال از تولّد شیرینت می گذرد
دیگر معنای یلدایی که از ایرانیان باستان به جا مانده برای من و بابایی عوض شده است
شاید ایرانیان باستان، ابوریحان بیرونی و رومیانی که این جشن را پایه گذاردند از دست ما شاکی شوند که تفسر یلدا را در خانه ی کوچک و گرممان عوض کردیم
دیگر تفسیر ما از یلدا، رسم و رسوم و سنت نیست
تفسیر ما از یلدا ، تویی
تفسیر ما از شب یلدا، وجود و حضور گرم توست
نازنیــــن غــــزل ما
چه سخاوتمند است پاییز، البته وظیفه اش است؟؟
می دانی چرا؟؟
چون شکوه بلنـــــدترین شبش را عاشقانه پیشکش تولّدت کرد.
از امشب تا وقتی ما هستیم، تو بهانه ی یلدای مایی
یک سالی که گذشت اتّفاقات زیادی افتاد
تلخ و شیرین
رفتن حاجی ننه
متولّد شدن محیا، ثمین، محمّدجواد، محمّدسجّاد
و همه ی اینها نشانه ی جریان رودخانه ی زندگیه
غزل عزیزم
فقط و فقط مادرانه، عاشقانه
برایت آرزوی سلامتی و عمر با عزّت دارم.
به خاطر تقارن این شبها با اربعین و 28 صفر ، امسال و سال آینده تولّدت را با تأخیر، بعد از ماه صفر می گیرم.
دوستت داریم