روز جهانی شست
دخمل گلم، دو هفته است که خیلی سرم شلوغ بود و هست، امتحانات دانش آموزام ، سرماخوردگی تو، تورّم لثه هات، بیقراریهای تو و و مشغله های دیگر... توجیه کار خوبی نیست امّا واقعاً وقت نداشتم.
این روزها شیطون شدی، خیلی بازیگوش تر و شیطون تر از قبل
اصلاً احساس خطر نمی کنی، قدرت ریسک پذیریت خیلی بالاست
از هیچ چیزی نمیترسی، از بلندی واهمه نداری، از داغی غذا و چای گریز نداری، از صدای بلند تلویزیون پروا نداری ، از اینکه پابرهنه راه بری واهمه نداری و ...
خــــــدا به خیــــــر کنه
ترجیح میدی همه ی خطرها و درد ها رو تجربه کنی
این تصویر شست بیچاره ی پای توست، وقتی پابرهنه تو حیاط خونه ی عزیز یا خانم حافظی راه میری.
تازه الان بعد از بهبودیه
شست پات پوس پوس شده بود، صبح جمعه ( دو روز پیش) دیدم جیغت رفته هوا
وقتی من و بابایی اومدیم بالا سرت دیدیم که پوستِ شست پاتو کشیدی و خون اومده
اوّلین باری بود که با چشمای خودت خون خودتو میدیدی و خیلی ترسیده بودی
پاتو شستم و شست پاتو چسب زدم. از چسب ناراحت بودی و ما به خاطر رفع ناراحتی تو شست پامونو چسب کاری کردیم تا به نظرت امری طبیعی بیاد و دست از سر شست بیچاره برداری
خلاصه اینکه جمعه روز خنده داری بود. روز جهانی شست
این هم شست زخمی پای غزلم