اولین کوتاهی در آرایشگاه
سحر عزیزم، اواسط تابستون، از شدت گرمای هوا و عرق بسیار زیادی که می کردی، بردیمت آرایشگاه و موهاتو کوتاه کردیم.
این برای اوّلین باری بود که میرفتی آرایشگاه
هربار با کمک خاله مقدسه موهاتو مرتب می کردیم.
ایندفعه من و تو و غزل و بابایی رفتیم آرایشگاه
همون آرایشگاهی که غزل هم در کودکی برای کوتاهی اونجا میرفت
آرایشگاه طوطیا
بابایی جلوی در منتظر موند و ما سه تا رفتیم داخل
خداروشکر خیلی عادی و راحت برخورد کردی و آرایشگره موهاتم مدل قارچی زد
مدلش بهت میاد
سرت خلوت شد و کمتر عرق میکنی
به قول زن عموحمیده شبیه عروسک شدی
این عکس قشنگت توی آرایشگاه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی