جلسات قــــــرآنی(ختم انعام)
جمعه دوم اسفند، برای اوّلین بار بردمت جلسه ختم انعام
نگران بودم، لجبازی کنی و آرامش جلسه رو بهم بزنی
جلسه ، خونه ی عموعلی بود
وقتی رفتیم، اوایلش گیر داده بودی به من، که بغلم باشی و فقط شیر بخوری
امّا کم کم با سحر و سپیده(خواهرهای دوقلوی زن عمو سمیرا) جور شدی
بازی می کردی، آروم و شاد بودی
همراه بچّه ها ، با کاغذ و خودکار سرگرم شدی و خلاصه بهت بد نگذشت
وقتی میگم سحر و سپیده فکر نکی که دوتا دخمل کوچولو رو میگمااااااااااا
ماشالله واسه خودشون خانومین و هردوتا دانشجو هستند.
بعد از کلّی بازی، خسته شدی و خوابیدی
و تا آخر جلسه، خواب بودی
نگرانت می شدم و تند تند بهت سر میزدم که یه وقت بیداری نشی و تو محیط جدید گریه کنی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی