یا علی اصغر(ع)/ یا رقیه(س)
سلام بر لب های تشنه ی شش ماهه کربلا
سلام بر سه ساله ی کربلا
من به میدان شهادت قرص ماه آوردهام
شیرخـواره کودکی از خیمهگاه آوردهام
طفـل عطشانم ز دریــا دلربـائی میکند
دستهای بستهاش مشکل گشائی میکند
امروز صبح به اتّفاق زن عمو حمیده به مراسم شیرخوارگان حسینی رفیتیم
وقتی این همه بچّه رو دیدم خیلی دلم شکست
یه یاد کربلا، رباب، علی اصغر(ع)، حضرت رقیّه(س) افتادم
یاد دوران بیماری تو و بستری شدنت افتادم، یاد کودکان بیمار افتادم، یاد مادران داغ فرزند دیده افتادم، یاد خانم هایی که آرزوی مادر شدن دارند افتادم و یاد ...
برای همشون دعا کردیم
غزل در مراسم شیرخوارگان حسینی
این اوّلیم محرّم عمر توست
اوّلین باری که در مراسم امام حسین(ع) و خاندانش شرکت می کنی
تورو نذر اباعبدالله کردم و از خدا خواستم حسینی باشی و باقی بمونی
وقتی تو سالن شیر میخوردی ، تصوّر اینکه رباب نمی تونست به علی اصغرش شیر بده، تصور اینکه از بی آبی رباب شیری نداشت تا به شش ماهه اش بده، تصور تشنگی و ضعف و بی حالی علی اصغر خیلی حال بدی بهم دست داد که اصلا قابل وصف نیست...