غـــــزلغـــــزل، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره
سحــــرسحــــر، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

بهونه های قشنگ ما برای زندگی

غزل در نمایشگاه کودک و نوجوان

1392/6/11 11:02
284 بازدید
اشتراک گذاری

دخمل شیرینم، جمعه و شنبه شب تو رو برده بودیم تا از نمایشگاه کودک و نوجوان بازدید کنی. با دقت به همه چیز نگاه می کردی و گاهی هم ذوق می کردی و عکس العمل نشون می دادی. اونجا برات استخر بادی و توپ خریدیم.

راستی با داک و باب اسفنجی هم دوست شدی.

این هم غزل و داک

و این هم غزل و باب اسفنجی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

دخترعمو سمیرا
10 شهریور 92 9:38
غزل جونو ببین نازی،موهاشم که در اومده مامانش
دایی عباس
12 شهریور 92 19:05
اخ جون بعد این میام پیش غزل استخر داریم بازی کنیم
خاله فاطیما(مامان ایلیا)
14 شهریور 92 11:06
سلااااام غزل جون و مامانش خوبید؟ دلم براتون تنگووولیده وااااای اینقدر ایلیا شیطون شده که بهم فرصت نمیده پای سیستم بشینم وقتایی هم که خوابه من بدو بدو دارم کارهام رو میکنم......... .......................... ما هم رفتیم نمایشگاه ایلیا از داکی خیلی خوشش ااومد خصوصا که میون اون همه بچه داکی اومده بود جلو ایلیا ایلیا هم تند تند دست و پا میزد بگیرتش!!!! اما دوربین دست خاله ی ایلیا بود نشد عکس بگیریم
ایلیا
14 شهریور 92 11:09
سلام غزل خانوم حالت شطوره؟ من حسابی شیطون شدم و نمیذارم مامان جون به هیش کاری برسه تازه دو هفته پیش طی یک عملیات انتحاری قبض ها رو انداختم پشت مبل و مامان جونم متوجه نشد واسه همین مخابرات محترم (مخابرات ممنونم) 24 ساعت تلفن خونمون رو قطع کرد و من بیسیاااار خوشحال شدم
ایلیا
14 شهریور 92 11:12
غزل جون از اون استخر بادی ها منم دارم خیلی بزرگه دفعه اول که بادش کردیم من و باباجون با هم نشستیم توش توپ بازی کردیم و تموم خونه پر از توپ شد مامانم که اومد ما رو دید: من و باباجون: بعد مامان مهربون جمعش کرد و یه جایی قایمش کرد
الهه جون
23 شهریور 92 17:14
وای وای قشنگم امیدوارم همیشه دلت شادولبت خندون باشه