قایم موشک بازی
امشب هـــــوای بیرون خیلی خیلی سرد و پاییزی بود.
جایی نرفتیم و موندیم تو خونه
بابایی با شما دوتا کوچولوها قایم موشک بازی کرد.
سحر بغل بابایی بود و یک تیم بود، غزل هم به تنهایی یک تیم.
من هم تدارکاتِ تهیه شلغم و سوپ و چایی و فیلمبرداری از شما...
بابایی و سحر پشت مبل قایم میشدن و برای اینکه غزل راحت تر پیداشون کنه، بابایی سحرو میاورد بالا.
صحنه ی نیگاه کردن سحر از بالای مبل خیلی بامزه بود.
غزل هم به تقلید از باباش، پشت مبل قایم میشد.
قشنگ ترین صحنه اونجایی بود که وقتی غزل، سحرو میدید، بازی و رو فراموش میکرد و سریع بوسش میکرد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی