مجلس زیارت عاشورا خونه عزیز
امروز خونه ی عزیز و آقاجون، مجلس زیارت عاشورا بود مخصوص خانوم ها
صبح زودتر بلند شدم و شما دخمل های گلمو آماده کردم و رفتیم مراسم.
عمومحمد اومد دنبالمون.
وقتی رسیدیم، غزل با دیدن نرجس و محمدصادق بال درآورد و شروع کرد به بازی کردن با اونها.
سحر هم بغل من بود.
تقریبا مراسم یک ساعت و نیم برگزار شد و شما دخترهای خوبی بودید.
اواسط مراسم متین هم اومد و جمع بازی شما وروجک ها کامل شد.
این هم عکس های امروز( با زیرنویس و توضیح):
کوچولوترین عضو مراسم امروز، سحر نازنینم، آروم و راحت خوابیده
بخاطر رفت و آمدهای مهمانان مراسم، درهای خونه ی عزیز باز بوده و خونه خیلی سرد بود، به همین دلیل اینقد پوشوندمش
نرجس و محمدصادق، بسیار مؤدب و حرف گوش کن و نازنین
و غزل عزیزم، شیطون و غیرقابل کنترل
اصلاً هم حوصله ی ژست عکس نداره
وقتی متین کوچولو اواسط دعا، رسید، غزل از خوشحالی رفت به سمتش و پابه پای متین غلت میزد و بوسش میکرد
این هم متیـــن خانوووووم خوشگل با تل کشیِ سحر