غـــــزلغـــــزل، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
سحــــرسحــــر، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

بهونه های قشنگ ما برای زندگی

واکسن دوماهگی سحــر

1394/5/30 23:15
294 بازدید
اشتراک گذاری

سحر عزیزم

دیروز 29 مرداد

دوماه از تولدت گذشت و تو نوبت واکسن دوماهگیت بود

از چند روز قبلش و مخصوصاً شب قبل از واکسن تا صبح تپش قلب داشتم، نگران بودم که واکنشت در مقابل واکسن چی باشه.

صبح پنجشنبه، صبح زود بابایی غزل رو به خونه ی خانم حافظی برد تا اون روز من بتونم کاملاً به تو رسیدگی کنم.

عزیز و آقاجون اومدن دنبالمون و به درمانگاه فامیلی رفتیم.

بعد از قدو وزن و چکاب، آقای جلالی واکسنت رو زد.

تمام واکسن های غزل هم آقای جلالی میزد.

هنوز پرونده مونو به آدرس جدید منتقل نکردیم و فعلا همون درمانگاه فامیلی میریم.

موقع زدن واکسن عزیز اومد بالا سرت و من عقب تر ایستادم.

وقتی واکسنت رو زدن جیغ دلخراشی کشیدی، دلم برات غش رفت.

اما سریع آروم شدی، بغل عزیز بودی تا وقتی رسیدیم خونه.

من و تو تنهایی اومدیم خونه، سریع شروع کردم به گذاشتن یخ روی محل ولکسن و هر چهار ساعت استامینوفن بهت میدادم.

الحمدلله بی تابی هات کم بود، یکبار تب کردی.

و بعد از بیست و چهارساعت کامل کامل خوب شدی.

این عکس هم روی تخت درمانگاه، قبل از واکسنت ازت گرفتم عزیزم.

 

پسندها (1)

نظرات (1)

دایی گلش محمود
31 مرداد 94 21:04
اه چقد زود 2 ماه شد.....انگار همین دیروز بودش بدنیا اومد