علاقه ای عجیب
غزلم
از وقتی اشخاص و اطرافیانتو میشناسی، نسبت به اونها و محبّتشون واکنش نشون میدی
امّا در اطرافیان ما یک نفر هست که علاقه ی تو بهش خیلی خاص و عجیبه
وابستگی و علاقه ی تو به این نفر از وابستگیت به من و بابایی خیلی خیلی بیشتره
و اون هم « عمو علی » که خیلی بهش وابسته و علاقه مندی و خیلی هم به حرفاش گوش میدی
همچنین در درجه بعد به حرفای زن عمو سمیرا هم خیلی گوش میدی، فقط اونه که میتونه غذاتو کامل بهت بده ، فقط زن عمو سمیراست که میتونه به موهات گیره بزنه و ...
وقتی میرفتیم عیددیدنی توی ماشین اونا می نشستی
توی عیددیدنی ها اکثرا پیش عموعلی هستی
گاهی احساس میکنم ممکنه براشون اسباب زحمت باشی و دروناً وجدان درد دارم
همیشه با گریه از عموعلی جدات میکنیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی