مهمونی

1392/4/15 1:27

276 بازدید

اشتراک گذاری

غزل گلم، عصر روز چهارشنبه 12 تیر با دوستامون رفتیم خونه خانم ابک(خاله زهرا) و پسرش دانیال

اونجا رفتی بغل بچه ها و خیلی خوش حال بودی

وقتی بازی بچه هارو می دیدی ذوق می کردی

اون روز خیلی بهمون خوش گذشت

راستی توی اون مهمونی خاله فریده و خاله محدثه هم بودند. خاله محدثه دکتراقبول شده و خاله فریده هم با دخترش غزل اومده بود. غزل

توی این عکس بغل دانیال و غزل هستی

پسندها (0) پسندیدم

شما اولین مشوق باشید!

مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

mahmoud
15 تیر 92 21:33

بازم که داری انگشتتو میخوری ذایی

خاله محدثه(دوست مامان مهربونت)
16 تیر 92 21:29

غزل جونم ، خنده هات مثل عسل شیرینه ایشا ... همیشه لبات خندون باشه خدا تو رو واسه مامانو و بابای عزیزت نگه داره و اونا رو واسه تو

خاله فریده
13 آبان 92 16:59

غزل جونم خیلی دوستت دارم میدونی چرا؟ چون هم اسم نفس منی . دوست دارم همونطوری که من ومامانیت مثل خواهر هستیم تو و غزل من هم یه روز مثل دوتا دوست و خواهر خوب برای هم باشید بخند تا دنیا بروت بخننده عزیزکم.

بهونه های قشنگ ما برای زندگی

مهمونی

نظرات (3)

مطلب بعدی

مطلب قبلی