غـــــزلغـــــزل، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
سحــــرسحــــر، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

بهونه های قشنگ ما برای زندگی

دخــــتر چادری

1393/2/15 0:52
438 بازدید
اشتراک گذاری

بعضی از روزا وقتی از مدرسه تعطیل میشم، اگه ناهار نداشته باشم میریم خونه ی دایی من تا هم ناهار بخوریم و هم تو با مهدیه و محدّثه بازی کنی

اکثراً چادر محدّثه رو سر می کنی و کلّی ذوق می کنی

تو خونه ی خودمون هم موقع نماز چند دقیقه ای با چادرم بازی می کنی

چند وقت پیش من و تو و عزیز رفتیم مسجد جامع تا نماز بخونیم. امّا تو کاری کردی که تصمیم بگیرم حالا حالاها مسجد نرم

یا روی میز و صندلی پیرزن های بیچاره بودی، یا مهر نمازگزاران رو بر می داشتی، یا بدو بدو می کردی، جیغ های بلند، و حتّی بچّه های دیگه ی مسجد هم نمی تونستند تورو بنشونند.

بازهم خدارو شکر که اونور پرده رو کشف نکردی !

چون اگه می فهمیدی که اونور پرده مردها و باباجون دارن نماز می خونن ، معلوم نبود چیکار میکردیمتنظر

این هم عکس تو و بچّه ها در مسجد

پسندها (2)

نظرات (10)

مادر محیا
15 اردیبهشت 93 20:23
الهی عزیزم ،خدا نگه دارت باشه آینده خوبی داشته باشی در پناه خدا
دایی گلش
15 اردیبهشت 93 21:44
فدات بشه دایی مهدیت ایشالا
خاله مریم
16 اردیبهشت 93 18:11
ای جووووونم چقد نمک شدی عزیززززززم. چقد چادر بهت میاد ماشالا هزار ماشالا
خاله مریم
16 اردیبهشت 93 18:12
این گلای زیبا تقدیم به دخترک چادری ناااااز:
مامانش
17 اردیبهشت 93 10:22
چـادرِ مـن نـه بـرای نشـان دادن فقـر در سریـال هـای کشـورم است … نـه لبـاس متهمـان ِ دادگـاه و زنـدان هـا … چـادر مـن تـاج بنـدگـی مـن است … سنـد زهـرایی بـودنـم را امضــا میکنـد …! طعنـه هـا دلسردت نکنـد بـانــو … بـا افتخـار در کوچـه هـای شهـر قـدم بـزن …!
مامانش
17 اردیبهشت 93 10:23
خاله فریده
19 اردیبهشت 93 14:16
غزل جون فدای اون ریخت نازت و اون دندونات که تا بره در بیاد مامانت رو کشته . خاله ای مامانت شاعر هم بوده ما نمیدونستیم.خاله جون باز خوبه که شما کسی رو دارین که اگر ناهار نداشته باشین برین اونجا غزل بیچاره ی من که باید در این شرایط نیمرو میل کنه.
فاطیما(مامان ایلیا)
20 اردیبهشت 93 13:44
الهی من فدای چادر سر کردنت کوچووولوووی ناز نازی حکیمه جون یکی براش بدوز اونقد دوس داره بچه ها عاااشق الگو گرفتن از پدر و مادرهاشونن
فاطیما(مامان ایلیا)
20 اردیبهشت 93 13:45
ایشاالله وقتی دختردار بشم از وقتی بتونه روی پاهاش بایسته براش چادر مشکی میدوزم خیلی دختر دووووس دارم چقدر نااااز داره ماشاالله
فاطیما(مامان ایلیا)
20 اردیبهشت 93 13:46
بازم اعتماد به نفست خوب بوده که رفتی مسجد من از وقتی ایلیا به دنیا اومده هیچگونه مراسمی شرکت نکردم!!!! اگرم رفتم این جغله رو از بغلم پایین نزاشتم یا یه سره دنبالش راه رفتم!!!!