دخمــــــــل انقلابی ام
امروز وقتی از خواب بیدار شدیم، الحمدلله هم تو شارژ بودی هم هــــوا خوب بود
آماده ات کردیم و سه تایی باهم رفتیم بیرون
تا نزدیک میدان سعدی با ماشین و بعدشم ماشینو پارک کردیم و با کالسکه ، سه تایی رفتیم راهپیمایی
تو خیلی مات و ذوق زده بودی، از دیدن این همه بچّه با ژست های مختلف، این همه صدا و رنگ و ...
بیست دقیقه ی اوّل را من تو و بابایی دورو بر میدان سعدی با هم بودیم
امّا از اونجاییکه من جایی کار داشتم ، بین راه تورو به خانواده ی خانم حافظی سپردم
گزارشات رسیده حاکی بر آن است که تو بین راه تقاضای بغل کردی
رفتی بغل رقیه و بعدش هم خوابیدی
و از نصف راهپیمایی تا خونه خواب بودی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی