غـــــزلغـــــزل، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
سحــــرسحــــر، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

بهونه های قشنگ ما برای زندگی

تو و دخترخاله ات

1392/11/8 0:52
249 بازدید
اشتراک گذاری

غزل عزیزم

یکی از کسانی که ویژه به خاطر تو به زحمت افتاد « دختر خاله فاطمه » و بابا و مامانش بودند.

فاطمه جون و مامان و باباش به خاطر تبریک تولّدت امروزو از مدرسه و سر کارشون مرخصی گرفتن که فقط تورو ببینن و با تو باشن.

دیشب دوتایی خیلی باهم خوش گذروندید

با هم خندیدید، شیطونی کردید، ریخت و پاش کردید، باهم گریه کردید، با هم بازی کردید و خلاصه با هم بودید.

حتی امروز صبح هم تو نذاشتی فاطمه بخوابه و اینقدر موهاشو کشیدی که زود بیدار شد تا با تو بازی کنه.

دختر خاله فاطمه و مامان و بابای خوش سلیقه اش یه عروسک بزرگ و قشنگ برات خریده بودند.

دستشون درد نکنه.

اینم عکس شما دخترخاله ها و عروسکی که فاطمه جون برات گرفته بود:

ظهر سه تایی با هم اومدیم خونه.

تو و فاطمه و باران کلی باهم بازی کردید.

وقتی تو شکم عروسکت باطری گذاشتم شروع به خوندن کرد بیشتر ذوق کردی.

فاطمه از پشت صندلی ها باهات دالی بازی می کرد و تو از ته دل قهقهه می زدی و می خندیدی.

دیشب از شیطنت و صدای بازی و خنده و شادی شما دوتا خونه ی باباجون و عزیز رنگ و بوی خاصی داشت و باباجون و عزیز خیلی خوش حال بودند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

namadkadeh
8 بهمن 92 1:25
سلام. لطفا به وبلاگ من سر بزنید .کلی مدل متنوع دارم برای زیباتر کردن اتاق کوچووی نازتون. اگه دوست داشتید لینکم کنید . ممنون. namadkadeh.blogsky.com
مامانی ساره
10 بهمن 92 10:41
واقعا هم زندگی با حضور بچه ها یه شور و نشاط دیگه ای داره
فاطیما(مامان ایلیا)
20 بهمن 92 14:35
باران کی بید ها؟! ماشاالله فاطمه جون چه بزرگ شده راستی حمید رضا برادر زاده ام! کلاس هفتم غلامه شماست زهرا و نازنین هم بچه های اون یکی برادرم هستن
فاطیما(مامان ایلیا)
20 بهمن 92 14:35
چه علوسک خشنگی