مهمونی پر بچّه
غزل جون، امشب شام خونه دایی ولی الله( دایی بابایی) دعوت بودیم. نوه ها و مهمونای دیگه ای هم با بچّه هاشون اومده بودن، اوّلش خیلی خوب و آروم بودی. چند نفر گفتن به به چه دختر اجتماعی و خوب و آرومی دارین امّا ...
بعد از نیم ساعت کم کم سروصدات بلند شد، اما کلا نسبت به بچه ها ذوق نشون می دادی
البته بچه ها هم نسبت به تو عکس العمل داشتن، طرفت می اومدن و گاهی می خواستن بغلت کنن
اینم تو مهمون کوچولوها
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی