غـــــزلغـــــزل، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره
سحــــرسحــــر، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

بهونه های قشنگ ما برای زندگی

فرشته ی محافظ کودکان

1395/5/3 12:32
199 بازدید
اشتراک گذاری

در11«رعد» مى خوانیم: «براى انسان مامورانى است که پى در پى از پیش و رو، و پشت سرش قرار مى گیرند و او را از حوادث حفظ مى کنند» ( لَهُ مُعَقَّباتٌ مِنْ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ مَنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مَنْ امْرِ الّله).

************************************

و در پی شیطنت های سحر جون ، این خدای مهربان است که مواظبش است.

سحر نازنینم، چند شب گذشته، شیشه میزعسلی رو انداختی و خودتو زخمی کردی.

تمام بدنت جراحات سطحی بود امّا انگشت دستت خیلی خون میومد.

بابایی برات شست و چسب زد اما تو چسبو میکندی و دوباره خون میومد، برای همین بابایی کلّ دستتو باند پیچی کرد تا تو چسبو نکنی.

بعدشم بردیمت پارک تا حسابی حواست پرت بشه و دست از سر دستت برداری.

24 ساعت بعدش، دستتو باز کردم که الحمدلله جوش خورده بود.

بعد از این حادثه، من و شما دوتا خواهرا اومدیم تو اتاق خواب . من براتون فیلم گذاشتم توی کامپیوتر تا بیرون نرید و بابایی بتونه خورده شیشه هارو جمع کنه.

توی این عکس غزل جون داره نماز میخونه و سحر جونم داره کامپیوتر نگاه میکنه.

وقتی چسب زخم رو میکندی . بابایی دستتو کلا با باند پیچید.

 

پسندها (1)

نظرات (0)