یک شب مونده به تحویل سال
یک شب مونده به تحویل سال نو چهارتایی حسابی گشتیم
اوّل رفتیم خونه ی عزیز و آقاجونشون و ترجیح دادیم ماهی شب عید رو باهم بخوریم:
بعدش رفتیم به مغازه ای و برای باباجی شون ماهی قرمز و سبزه گرفتیم:
و در پایان رفتیم خونه ی خودمون و شما دوتا خواهرا با سبزه ی قشنگی که « خاله صغری» مامان محمدجواد
برامون درست کرده بود، عکس گرفتید:
و این هم غزل و ماهی های بلوری
ماهی هایی که هرگز نمیمیرن تا ما ناراحت نشیم.
وقتی ماهی خونه ی باباجی مرد، غزل میگفت: ماهی رفت پیش خدا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی