دختر خوابالوی خودم
دختر مهربونم، من و تو بابایی و دایی عباس، سه شنبه چهارشنبه رفتیم تهران خونه ی دایی مهدی، تو دختر خوبی بودی عزیزم، می خندیدی و شاد بودی، شب اینقدر خواب داشتی که کل شب رو برای شیرخوردن هم از خواب بیدار نشدی،تو کل مسیر رفت و برگشت هم خواب بودی.
آفرین به دختر شاد و خوابالوی خودم، حس می کنم تهران رو خیلی دوست داری ! ! !
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی