دو شب دوری از غزل
بعد از مهمونی خاله منیژه، بخاطر سرمای زیاد هوای فیروزکوه، غزل مریض شد.
اوایل خیلی سطحی بود اما از پریشب شدید شد
آبریزش بینی و چشم، عطسه، سرفه و ...
دست تنها بودم و بابا بانک بود
از عزیز و آقاجون کمک گرفتم
عزیز پیش سحر موند و من و آقاجون غزل رو بردیم دکتر
دکتر گفت باید دوره اش رو طی کنه و البته شاید واگیردار هم باشه
وقتی اومدیم خونه دائم غزل میرفت سحرو می بوسید(فدای دل پاکت بشم)
عزیز پیشنهاد داد که غزل رو ببره خونه خودشون و من هم استقبال کردم و خداروشکر غزل هم استقبال کرد
الان دو شبه که من و سحر خونه تنهاییم
غزل و بابا هم خونه آقاجون هستند
دلم برای غزل یه ذره شده، اما چاره ای نیست، بخاطر سلامتی سحر و زودتر خوب شدن غزل، راضی به این دوری شدیم.
غزل عزیزم دلم برای شیطونیهات تنگ شده
دل سحر هم برای بوسه هات و فشارهات تنگ شده
ایشالله زود خوب بشی و بیای پیشمون
یکی از بزرگترین مشکلات غزل توی بیماریهاش، بد دارو خوردنشه
غزل خیلی خیلی سخت شربتاشو میخوره
اگر راحت تر داروهاشو میخورد، دوره بیماریش کمتر میشد.