غـــــزلغـــــزل، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
سحــــرسحــــر، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

بهونه های قشنگ ما برای زندگی

روز دختــــــر

1394/5/28 12:55
421 بازدید
اشتراک گذاری

دختران آفتابم « غزل و سحر عزیزم»

امسال تولّد حضرت معصومه (س) ، روز دختـــر همزمان با ششمین سالگرد ازدواج من و بابایی بود.

24 مرداد سال 1388 من و بابایی زندگی مشترکمون رو آغاز کردیم و شش سال تمام گذشت.

بخاطر  داشتن دختـــرهای خوب و سالم خدارو شاکریم و کیک کوچیکی به همین مناسبت گرفتیم.

کیکی به مناسبت روز دختر و شمع عدد 6 به مناسبت ششمین سالگرد ازدواجمون گرفتیم تا دل شما دخترای گلم رو شاد کنیم.

آقاجون زحمت تهیه ی شام مفصل (کباب) رو کشیدن و همگی با هم ، به اتفاق عموها به پارک شقایق رفتیم.

در بدو ورودمون غزل جون کلاه معدن را از زن عمو حمیده گرفت و گذاشت سرش و با متین جون عکس انداخت.

سحر جون هم با کلاه متین کوچولو عکس انداخت.

بعد از رسیدن عموعلی و زن عمو سمیرا و صرف شام، غزل شمع روی کیک رو فوت کرد و شعر تولد خوند.

اون شب نزدیک یک ساعت عموعلی غزل رو به پارک بازی برد و با حوصله کلی باهاش بازی کرد و مواظبت بود تا بازی کنه. خیلی خیلی به غزل خوش گذشت.

این هدیه ها رو زن عمو حمیده به مناسبت روز دختر برای غزل خریده و تاب و شورت هم برای سحر.

و همچنین روزی که فیروزکوه بودیم خاله زهرا برای غزل این صندل هارو خرید. در واقع اولین کفش تابستونی رو خاله زهرا برای غزل خرید.

قشنگه و غزل هم کفشاشو خیلی دوست داره:

و خاله زهرا این لباس قشنگ رو برای سحر خرید

 

پسندها (1)

نظرات (1)

دايي محمود و زن دايي
29 مرداد 94 15:22
روزتون مبارك خواهرزاده هاي گلماين پيام برا فاطمه جوننم هستش