خاطرات کوتاه خردادماه
وقتی خونه ی عزیزشون، تو با متین کوچولوی دوماهه بازی میکنی و بهش میگی نااااازی ناااااازی
و ایناهم خاطراتی از خونه ی باباجون و عزیز در فیروزکوه
پوشیدن دامن خاله زهرا و نای نای کردنت
همراه باباجون چراغ ماشینشو تعمیر میکردی
پای سفره ی افطاری آخر شعبان می نشستی
از آلبالوهای درخت جلوی خونه باباجون میخوردی
و این هم تو و رومینا ویلای خاله منیژه در طرود
موقع نماز ظهر خودت از توی کشو مقنعه امو درمیاری و می پوشی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی