غـــــزلغـــــزل، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
سحــــرسحــــر، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

بهونه های قشنگ ما برای زندگی

عیــــد قــــربان

1393/8/9 15:38
190 بازدید
اشتراک گذاری

شب قبل از عید قربان، سه تایی رفتیم فیروزکوه، خونه باباجون و عزیز

البته تو به صورت خلاصه به باباجون میگی (باباجی)

از اونجایی که باباجون و عزیز چند ساله که قربونی دارن، ماهم رفتیم پیششون تا تنها نباشن.

باباجون و عزیز و فاطمه جون + ما سه تا

خیلی خیلی خوش گذشت

صبح که از خواب بیدار شدیم، دیدیم که باباجون و عزیز و بابایی گوسفندرو کشتن و همه کارارو انجام دادن و آماده خوردن صبحانه هستند.

تو و فاصطمه رفتید سراغ درست کردن کباب و جیگر

اوّلش از حرارت ترسیدید و عقب نشستید، اما کم کم جلو رفتید و شروع به چرخوندن سیخ ها کردید.

امّا چشمت روز بد نبینه

خاطره ی جیگر خوردن اون روزت، با دل دردها شدید شبت توی سمنان به پایان رسید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

دايي عباس گلD:-
11 آبان 93 14:35
باز بي من كباب خوردينا.....نوش جونت