24 مرداد روز خاطره ها
تشریف بیارید عروسی
امسال بیست و چهارم مرداد روز خاطره انگیزی برام بود.
پنج سال از زندگی مشترک من و بابایی گذشت
و امسال توام بود با جشن عقد دخترعمو سمیرا و پسرعمه
چه جالب . عجب تصادفی
عروس و دوماد خیلی بهم میومدن، همه ی مهمونا از وصلت این دو خوشحال بودند.
مطمئنم روح مادربزرگم(حاجی ننه) هم شاد بود، چون خیلی دوست داشت این دو با هم وصلت کنند.
عروس خانوم هم علاوه بر اینکه خوشگل بود، خیلی خوشگل تر شده بود.
از همینجا به عروس خانوم و آقا داماد تبریک میگیم و این نورباران تقدیم به دخترعمو سمیرا و آقا داماد:
این هم رقص غــــزل و محیــا، تقدیم به سمیرا جون:
روز عقد و شب بله برون به رسم ما مفصل برگزار میشه و همه ی فامیل درجه یک و دو دعوت میشن
خیلی برنامه ریزی قبلی کرده بودم که شما بچه هارو کنار هم بنشونم و عکس بگیرم اما
متاسفانه بخاطر تموم شدن شارژ دوربین و لجبازی تو ، نتونستم عکسی ازت بگیرم.
اما عکساهایی از خنچه های خیلی قشنگ و خاص از همین مراسم برات میزارم.
نمی دونم تا موقع ازدواج تو، این رسوم حفظ میشه یا نه
اما فکر میکنم رسم قشنگ و خاطره انگیزیه و البته پرهزینه
این تزئینات خاص و قشنگ همش هنـــر دست « دخترعمه صدیقه، خواهر داماد» است.
این « نون و پنیر و سیزی» اشتهای آدمو باز میکنه
وقتی این وسایلو آوردن تو خانوما ، یهو داد زدی « آلو، آلو، آلووووووووووووو » و به این ترتیب اوّلین نفری که جرأت کرد تزئیناتو باز کنه و شروع به خوردن کنه، تو بودی عزیزم.
به شلیل، انگور و گیلاس میگی : آلوووو