حمله ی دانه های گل گلی
غزلم، درست در آستانه ی هیجده ماهگی، تو به ویروس آبله مرغون مبتلا شدی
اوایلش خوش حال بودم و فکر میکردم خفیف و راحته
امّا از پریروز دونه ها بزرگ تر و بیشتر شدند و بیقراریها و بیتابی های تو خیلی خیلی زیاد شد.
دیشب حس بیتابی و حس خارش و دردت طوری بود که مجبور شدیم نیمه شب، سه ساعت با ماشین دور شهر بگردونیمت تا شاید چرتکی بزنی و آروم شی.
الهی دورت بگردم، اینقدر حرارت داشتی که سرتو از پنجره ی ماشین بیرون می انداختی و همونجوری آویزون می خوابیدی تا به سر و صورتت باد بخوره.
از هر روشی استفاده کردم تا هندوانه، خاک شیر، شیر، عدس و چیزهای خنک بخوری.
دیگه برام مهم نبود که فرش کثیف شه، یا لباساتو کثیف کنی، فقط برام مهم این بود که تو بخوری و لذّت ببری.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی