غـــــزلغـــــزل، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
سحــــرسحــــر، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

بهونه های قشنگ ما برای زندگی

حمله ی دانه های گل گلی

1393/4/3 11:21
323 بازدید
اشتراک گذاری

غزلم، درست در آستانه ی هیجده ماهگی، تو به ویروس آبله مرغون مبتلا شدی

اوایلش خوش حال بودم و فکر میکردم خفیف و راحته

امّا از پریروز دونه ها بزرگ تر و بیشتر شدند و بیقراریها و بیتابی های تو خیلی خیلی زیاد شد.

دیشب حس بیتابی و حس خارش و دردت طوری بود که مجبور شدیم نیمه شب، سه ساعت با ماشین دور شهر بگردونیمت تا شاید چرتکی بزنی و آروم شی.

الهی دورت بگردم، اینقدر حرارت داشتی که سرتو از پنجره ی ماشین بیرون می انداختی و همونجوری آویزون می خوابیدی تا به سر و صورتت باد بخوره.

از هر روشی استفاده کردم تا هندوانه، خاک شیر، شیر، عدس و چیزهای خنک بخوری.

دیگه برام مهم نبود که فرش کثیف شه، یا لباساتو کثیف کنی، فقط برام مهم این بود که تو بخوری و لذّت ببری.

پسندها (6)

نظرات (12)

کودک 118
3 تیر 93 11:29
مامان غزل جون انشالله که زودتر خوب شه می دونم خیلی می خاره و اذیت می شه. من تو وبلاگم چیزای خوبی دارم شاید به دردتون خورد که خوشحالش کنید
مامان افسانه
3 تیر 93 11:32
دخمل ناز وعسل عزیز دلم الهی زود تر خوب بشی
مامان حدیث جون
3 تیر 93 15:24
وای غزل جون خداکنه زود زود خوب بشی هیچ دونه ای جاش رو صورتت نمونه
دخترعمو سمیرا
3 تیر 93 17:53
الهی ایشالا زود زود خوب شی
خاله ستاره147
5 تیر 93 12:02
بگردم چشماش چه مظلوم شده قشنگ معلومه مریضی داره اذیتش میکنه برا خارشش محلول دارن
مامان مریم
8 تیر 93 14:15
ایشششششالا این دوره رو زود زود پشت سر بزاری و خوب بشی نانازم.
مامان فاطیما
9 تیر 93 12:51
سلام عزیز دلم چطوری؟ بهتر شدی انشاالله آخ آخ بی معرفتمااا از روزی که مامان رفته فیروزکوه نزنگیدم بهش حالتو بپرسم اما خوب بابای ایلیا بیشتره روزا از حالت خبر میده بهمون میگفت خیلی اذیت میشی عزیزکم الهی که زوده زود خوب شی
مامان فاطیما
9 تیر 93 12:51
برگشتید از فیروزکوه حکیمه جان؟
مامان غزل و سحر جون
پاسخ
بله عزیزم. برگشتیم اما زیاد به موندنمون دل خوش نکن . کلا ما همش تو راهیم
مامان فاطیما
9 تیر 93 12:52
نماز و روزه ات قبول عزیزم امسال داریم از روش تو استفاده میکنیم تا سحر بیداریم و بعد از سحر میخوابیم اینطوری ایلیا هم بهتر میخوابه تو روز و من میتونم بخوابم
مامان غزل و سحر جون
پاسخ
عزیزم خیلی التماس دعا دارم. با زبون روزه غزل خیلی ازم انرژی میگیره. تازه خوابمم خیلی کم شده. تا میرم چرت بزنم غزل بیدار میشه و اذیت میکنه
مامان فاطیما
9 تیر 93 12:53
نمیکنه که دونه ها رو؟ دارو داره واسه دونه های روی صورت دکتر دارو داده؟
مامان غزل و سحر جون
پاسخ
آره عزیزم. دارو داره اما اگه این دختره بزاره. وقتی خوابه براش میزنم
مادر محیا
14 تیر 93 12:18
عزیزززززززززززززززززززززززم انشالله هر چه زودتر خوب شی[]
مامانی ساره
16 تیر 93 23:33
آخی انشاءالله که هر چه زودتر بهتر میشه