غـــــزلغـــــزل، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
سحــــرسحــــر، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

بهونه های قشنگ ما برای زندگی

روز طبیعت

1393/1/14 19:44
258 بازدید
اشتراک گذاری

سیـــــزده بـــــه در

غزلم، یکی از سنّت های قشنگ ما ایرانیها، اینه که روز سیزدهم فروردین با اعضای فامیل و اقوام، به دامن طبیعت میزنیم.

دیروز ، یعنی روز سیزدهم فروردین، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار شدیم، حسّ بیرون رفتن نداشتیم امّا بالاخره آماده شدیم و بیرون رفتیم.

از اونجایی که میترسیدیم هوا سرد باشه، تجهیزات گرمایشی کامل برداشتیم.( کلاه، سویشرت، کاپشن و ...)

راه دوری نرفتیم، نزدیک پارک سوکان، رفتیم به زمین هایی که آقاجون تابستونا برای سرگرمی توش کشاورزی میکنه و به  « آقاجون + عزیز + عمومحمد + زن عموحمیده »  ملحق شدیم.

شکرخدا هـــوا خوب بود. بعد از خوردن لوبیا پلوی خوشمزه ی عزیز، به محلّ استخر ذخیره آب رفتیم.

بابایی تورو لبه ی استخر نشوند و شلوار مخملت به میله ها گیر کرد و پاره شد ( خدارو شکر لباس نو عید رو تنت نکرده بودم)

بعضی از منظره ها واقعاً دیدنی بودند مثل آشیانه لک لک بالای درخت تنومند کاج ، پرواز زیبای لک لک بالای استخر ، زمین سرسبز پوشیده از گندم در دل کویر، پریدن از جوی های عریض و پرآب، صعود تو به سقف ماشین با کمک زن عمو حمیده و ...

و بالأخره سه ساعت بعد، پس از خوردن آش رشته ی خوشمزه ای که عزیز پخته بود اومدیم خونه.

 




سیــــــزدتـــــــون بدر،

دشمناتــــــــون دربدر،

رفقــــاتون گل به سر،

خوشیهاتون صــد برابر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

دايي جونش
14 فروردین 93 17:02
واي چه عكساي نازي جاي داييت خالي كه سركار بودش ديروز
مامان حدیث
15 فروردین 93 12:00
خاله مریم(مامان محمد معین)
15 فروردین 93 18:05
ناز دختر وسط سبزه ها که رفتی عین یه گل شدی عزیزم.
محمدمعین کوچولو
15 فروردین 93 18:05
سیزده به در مبارک دوست جون ناز من.
سید حسین زرگری
15 فروردین 93 23:19
سلام خانم عیدتون مبارک خیلی دوستتون دارم از طرف من غزل را ببوس
فاطیما(مامان ایلیا)
20 فروردین 93 13:20
عسیسم روزهای بد به در خوشیهات صد برابر چقدر عکس هات ناز شده خصوصا اولی یه لحظه فکر کردم گل طبیعیه روی سرت
فاطیما(مامان ایلیا)
20 فروردین 93 13:21
به به انشاالله قله های دانش را اینگونه فتح کنی کودکم