غـــــزلغـــــزل، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
سحــــرسحــــر، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

بهونه های قشنگ ما برای زندگی

لحظه ی تحـــویل سال 1393

1393/1/2 12:59
263 بازدید
اشتراک گذاری

و چه زود و شیرین گذشت سال 1392

و من و تو و بابایی آماده شدیم تا لحظه ی تحویل سال را، مثل سال گذشته در مکان مقدّسی باشیم.

سال گذشته به امامزاده علی ابن جعفر(ع) و امسال به امامزاده یحیی(ع) رفتیم.

به خاطر ازدحام جمعیّت ترجیح دادیم در حیاطِ امامزاده باشیم تا تو راحت تر باشی، امّا حیاط و حتّی تا چند متر در اطراف امامزاده مملو از جمعیّت بود.

در لحظات تحویل سال برای همه ی کودکان بیمار دعا کردیم.

امسال، مثل پارسال سالمون رو با ذوق و هیجان تحویل کردیم، چون تورو در کنارمون داشتیم.

حضورت به زندگیمون، به سفره ی هفت سینمون، به عیدها و سنّت هامون ، به بودنمون، رنگ و معنا می ده.

یا فاطمه الزّهرا(س) ، بانوی مهربانی ها، غزلم را به تو می سپارم.

دیروز وقتی داشتم برای سفره ی هفت سین « حاجی فیروز » درست می کردم ، با خودم فکر می کردم در چند سال آینده درست کردن حاجی فیروز، تو خونه، با دستای خودم، خیلی لذّت بخش تر از حالا خواهد بود، چون اون موقع تو دیگه این چیزارو بهتر می فهمی و قطعاً بیشتر ذوق می کنی و لذّت میبری و حتّی برای ساختن حاجی فیروز و چیدن سفره هفت سین، مشارکت می کنی.

 

و این اوّلین تیپّ تو در سال 93 است، به مناسبت سال نو با ذوق و علاقه لباس های زیادی برات تهیّه کردم که به مرور که تنت کردم، ازت عکس می گیرم. خدا کنه که همه ی بچّه ها در شب عید لباس نو داشته باشند، سایه ی پدر و مادر بالاسرشون باشه و تنشون سالم بمونه

راست میگن که بچّه شعله ی زندگیه، استحکام زندگیه، معنای زندگیه، صدای زندگی و روح و جان زندگی بچّه است.

خدایا به تمام زنان و مردان دنیا، این حسّ زیبا را بچشان.

لذّت و حسّ مــــــادر بودن، پــــــــــدر بودن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان حدیث جون
2 فروردین 93 15:27
یک ترانه می تواند لحظه ای را تغییر دهد یک ایده می تواند دنیایی را عوض کند یک قدم می تواند سفری را آغاز کند اما یک دعا می تواند هر ناممکنی را ممکن کند دعا می کنم تمام ناممکن هایت ممکن شود ! نوروزت مبارک …
عمو ابراهیم
3 فروردین 93 20:14
سلام غزل خانم اول فرا رسیدن سال نو رو تبریک میگم و دوم خیلی خوشحالم که می بینم اشتباهی دیده بودم و وبلاگت پرشور داره دنبال میشه از طرف من و زن عمو تهمینه هم عید رو به بابا و مامان تبریک بگو و بهشون بگو ما آرزو می کنیم سال 93 سال پرخیرو برکتی براشون باشه
مامان غزل و سحر جون
پاسخ
سلام عمو جون، امیدوارم سال خوبی رو در کنار هم داشته باشید و زودتر به ایران برگردید. بابام خیلی ازتون تعریف میکنه، حیفه که شما با این همه استعداد، خوبی، مردونگی و مهربونی تو کشور غریب باشید، خداکنه بیایید اینجا و همینجا هم یه نی نی خوشمل و ناز بیارید تا من باهاش دوست شم. عیــــــد شمـــــــا مبــــــارک به زن عمو تهمینه سلام برسونید.
فاطیما(مامان ایلیا)
9 فروردین 93 9:59
سلام عسلم عیدت مبارک خوشگلم به به چه لباااسااای قشنگی ماشاالله
فاطیما(مامان ایلیا)
9 فروردین 93 10:00
پارسال موقع تحویل سال اولین کسی بودید که دیدیم یادته؟ امامزاده بودیم چقدر غزل کوچولو بود خدا رو شکر الان خانوم شده ماشاالله
فاطیما(مامان ایلیا)
9 فروردین 93 10:01
عــــــــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــــــــــدت مبـــــــــــــــــــــــــارک غزل جوووووووون