لحظه ی تحـــویل سال 1393
و چه زود و شیرین گذشت سال 1392
و من و تو و بابایی آماده شدیم تا لحظه ی تحویل سال را، مثل سال گذشته در مکان مقدّسی باشیم.
سال گذشته به امامزاده علی ابن جعفر(ع) و امسال به امامزاده یحیی(ع) رفتیم.
به خاطر ازدحام جمعیّت ترجیح دادیم در حیاطِ امامزاده باشیم تا تو راحت تر باشی، امّا حیاط و حتّی تا چند متر در اطراف امامزاده مملو از جمعیّت بود.
در لحظات تحویل سال برای همه ی کودکان بیمار دعا کردیم.
امسال، مثل پارسال سالمون رو با ذوق و هیجان تحویل کردیم، چون تورو در کنارمون داشتیم.
حضورت به زندگیمون، به سفره ی هفت سینمون، به عیدها و سنّت هامون ، به بودنمون، رنگ و معنا می ده.
یا فاطمه الزّهرا(س) ، بانوی مهربانی ها، غزلم را به تو می سپارم.
دیروز وقتی داشتم برای سفره ی هفت سین « حاجی فیروز » درست می کردم ، با خودم فکر می کردم در چند سال آینده درست کردن حاجی فیروز، تو خونه، با دستای خودم، خیلی لذّت بخش تر از حالا خواهد بود، چون اون موقع تو دیگه این چیزارو بهتر می فهمی و قطعاً بیشتر ذوق می کنی و لذّت میبری و حتّی برای ساختن حاجی فیروز و چیدن سفره هفت سین، مشارکت می کنی.
و این اوّلین تیپّ تو در سال 93 است، به مناسبت سال نو با ذوق و علاقه لباس های زیادی برات تهیّه کردم که به مرور که تنت کردم، ازت عکس می گیرم. خدا کنه که همه ی بچّه ها در شب عید لباس نو داشته باشند، سایه ی پدر و مادر بالاسرشون باشه و تنشون سالم بمونه
راست میگن که بچّه شعله ی زندگیه، استحکام زندگیه، معنای زندگیه، صدای زندگی و روح و جان زندگی بچّه است.
خدایا به تمام زنان و مردان دنیا، این حسّ زیبا را بچشان.
لذّت و حسّ مــــــادر بودن، پــــــــــدر بودن