غـــــزلغـــــزل، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره
سحــــرسحــــر، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

بهونه های قشنگ ما برای زندگی

سفرهای مشهد در تابستان 1396 و زمستان 1395

1396/5/10 12:48
346 بازدید
اشتراک گذاری

غزل و سحر نازنینم

در دهه ی کرامت، یعنی فاصله ی بین تولد حضرت معصومه (س) و امام رضا(ع)، خیلی اتفاقی و به لطف آقا و بدون برنامه، قرار شد باهم بریم زیارت امام رضا(ع)

با خوشحالی وسایلو جمع کردیم و خانواده ی چهار نفرهی خودمون با ماشین به راه افتادیم.

سعی کردم به اندازه کافی براتون لباس و وسایل ضروری مثل دارو و عرق نعنا و ... نگه دارم.

این اوّلین سفری بود که به سمت مشهد میرفتیم و بدون قطار و با ماشین شخصی میرفتیم.

در محل شاهرود یک شب خوابیدیم و بعد به سفر ادامه دادیم، صبحانه رو در قدمگاه خوردیم و دوباره به مسیر ادامه دادیم.

کاملا معتقدم که لطفا و مهربونی خدا و آقا امام رضا بود که ما سفر خیلی خوبی رو پشت سر بگذاریم و خداروشکر بدون هیچ دغدغه و تنشی برگردیم.

من نگران از جیش گرفتن سحر بودم و خداروشکر که سحر نازنینم کل مسیر تمیز و عالی باهامون همکاری کرد.

اینحا حرم آقا، این صحن انقلاب کنار سقاخونه است.

اینجا گل دخترای من، لباسی که عموعلی و زن عمو سمیرا براشون خریدن رو برای اولین بار موقع زیارت آقا پوشیدن

اینحا صحن جامع رضوی و غزل نازم اون شب باما نماز جماعت رو کامل خوند، سحر کوچولو هم توی کالسکه بی صدا نشسته بود و با گوشی بابایی بازی میکرد.

 

***     ***     ***       ***        ***         ***

گل دخترای نازم، از اونجاییکه چند وقتی نتونستم خاطره بنویسم، یک سفر دیگه به مشهد رو الان براتون مینویسم.

سفر در اواخر زمستان  سال 1395

سفری که به اتفاق آقاجون و عزیز+ عمو علی و زن عمو سمیرا با قطار  آغاز شد و  عمو محمد و زن عمو حمیده و متین هم مشهد بهمون ملحق شدن.

سفری بود که با وجود سرمای هوا، به شما سه تا کوچولوهای ناز خیلی خوش گذشت.

این غزل جونم هست توی صحن کنار جمع خانوادگی

این هم سحر جون و متین جون سلفی با عمو علی توی زیرزمین حرم

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان بردیا و بهراد
10 مرداد 96 14:11
زیارت قبول.همیشه خوش باشین.دخمل خوشگلا رو میبوسم😘😘😘😘