غـــــزلغـــــزل، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
سحــــرسحــــر، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

بهونه های قشنگ ما برای زندگی

نـــــــوروز 1396

1396/1/6 11:16
200 بازدید
اشتراک گذاری

دخترای گلم، غزل نازنینم، سحر نازنینم

امسال پنجمین نوروز زندگی غزلم     و  

دوّمین نوروز زندگی سحـــــرم  هست.

تمام تلاشم را کردم برای اینکه آغاز سال نو ، براتون خاطره بشه و شما هم طعم شیرین سفره های هفت سین و ماهی های قرمز و حاجی فیروز و ... در کودکیتون به خوبی نقش ببنده

از دوروز قبل از سال نو ، من و بابایی در تهیه و تدارک وسایل لازم برای چیدن یه سفره هفت سین جذّاب برای شما بودیم.

و یه عاااالمه گلهای رنگارنگ و بهاری تا دلتون شاد بشه.

بابایی با سلیقه ی خوب خودش، چندتا ظرف سرامیکی با طرح « فرشته کوچولو» و تنگ ماهی براتون انتخاب کرد.

و من و غزل نازنینم، وسایل و دکور سفره رو چیدیم.

 

شب قبل ازعید، شما از ذوق و خوشحالی ماهی ها نمیدونستید چیکار کنید.

همون شب اولی اینقدر به ماهی ها غذا دادین که نگوووووو

این هم صحنه ی غذا دادن شما به ماهی ها

 

و ما فرداش، یعننی روز 29 فروردین که قرار بود سال تحویل بشه، به فیروزکوه رفتیم و موقع تحویل سال پیش عزیز و باباجی بودیم.

تحویل سال تقریبا ساعت دو ظهر بود.

اون روز به طرود رفتیم و نوعید درگذشتگان ( مثل پدر محمدجواد و بابابزرگ فاطمه و ... ) و بعد دوباره به فیروزکوه برگشتیم.

و صبح روز اوّل فروردین اوّلین مهمونی رسمی رو با قدم به خونه ی خاله زهرا شروع کردیم.

بعدش به سمنان اومدیم و غزل نازنینم با آب و قرآن وارد خونه مون شد .

و بعد از استراحت

با شادی لباس های عید رو پوشیدین و به دید و بازدید اقوام رفتیم ...

شب ها موقع برگشت به خونه حتما یه سری به بابا اسفنجی میزدیم تا شما ذوق کنید و آب هویج بخورین

پسندها (1)

نظرات (0)