طوطی زیبا و خوش سخنم
سحر نازنینم، دختر گلم
حدود چند ماهه که به زبون اومدی و خیلی خیلی قشنگ و شیرین برامون « کلمه » میگی.
دقیقاً یادم نیست، فکر میکنم از سیزده شروع به صحبت کردی.
غزل ، بابایی، برنامه های کودکانه ی تلویزیون و سی دی و در مرحله آخر من نقش زیادی در صحبت کردنت داشتیم.
بویژه غزل که دائم با زبان کودکانه و شیرینش باهات حرف میزد.
آغاز صحبت کردنت مثل همه ی بچّه ها از کلمه ی « بابا» بود.
و در پی علاقه عجیب با باباجی ، کلمه بعدیت « باباجی» بود.
حالا مثل طوطی حرف ها و کلماتی که اطرافیان بهت میگن تکرار میکنی.
البتّه باید روی فاز باشی و میلت بشه تا برامون حرف بزنی.
لیست بعضی از کلمه های معروفی که تو در جواب بابایی و غزل میگی:
غزل: ببعی میگه سحر: بع بع
غزل : دنبه داری؟ سحر: نه نه
غزل: بگو آبجی سحر : آجــی
غزل: بگو عزیز سحر: عَ جیج
غزل: منو دوست داری؟ سحر: نع
غزل: سحری حالت خوبه؟* سحر: بَ لِ
غزل: کی از همه خوشگلتره؟ سحر: مَ مَ مَ مَ
و گاهی غزل با سلیقه خودش از بین کسانی که خیلی دوستشون داره، از تو کلمه می پرسه، مثلاً:
غزل: بگو عموعلی سحر: عَ مو
غزل: بگو دایی مهدی سحر: داااااهی
غزل: بگو متین سحر: منین
غزل: بگو زن عمو سمیرا سحر: سکوت چون براش پیچیده است
غزل: بگو زن دایی نمجه سحر: سکوت
و امّا نازنین سحر:
داهه ترجمه داغه
لالا ترجمه خوابت میاد
جی جی ترجمه شیر میخوای
ما ما ترجمه مامان
عجیج ترجمه مخاطبِ عزیز و زن دایی نجمه
آبَ ترجمه آب میخوای
مَ مَ ترجمه غذا میخوای
تیب ترجمه سیب
و کلّی کلمه ی دیگه ...