کار بسیار خطرناک سحر جون
سحر عزیزم
تو و آبجی غزل گاهی اوقات توی خونه کارای خطرناکی میکنید مثل پریدن از روی مبل، زیاد یا خاموش کردن گاز، دست کردن توی سطل زباله، بهم ریختن کشوی مدارک، و ...
امّا همه ی اینا یک طرف و سحر جونم یک هفته است که یه کار بسیار خطرناک میکنی و من اصلاً توی خونه آروم و قرار ندارم و اون هم در عکس زیر پیداست:
البّه این عکسو با کلّی صلوات و بسم الله گرفتم و زود پریدم تورو بغل کردم.
معمولاً تکیه کلام من موقع ترس: بسم الله... یا ابالفضل ... صلوات و ...
خیلیا از سر دلسوزی پیشنهاد کردن تمام کشوهای پایین و کابینت ها رو خالی کنم. میزناهارخوریرو جمه کنم و و و ...
که واقعا منظقی و عملی نیست. چون در واقع باید کلّ سیستم خونه رو جمع کنم . الان دیگه تو قدت بلندتر شده و راحست تا سه تا کشو و درب تمام کابینتهارو راحت باز میکنی. آخه من چطوری کل زندگیمو جمع کنم !!! پس راهی نمیمونه جز اینکه هوشیارتر و دقیق تر از قبل چهارچشمی مواظبت باشم کوچولوی شیطونم.