افطاری
سحر عزیزم
امسال دومین ماه مبارک رمضان هست که تو تجربه میکنی و
غزل نازنینم ، چهارمین ماه مبارک رمضانی است که تو تجربه میکنی.
بعضی از افطاریها خونه خودمون هستیم و سفره ی گرم و جمع چهارنفره ی ما پهن میشه.
غزل جون عااااااشق سفره ی افطاریه و سحر جونم اگه بیدار باشه به سمت سفره هجوم میاره تا شیطنت کنه.
یادش بخیر پارسال، سحر جونم توی کریر کنار سفره ی افطار در کنار ما بود و الان تقریبا یک ساله شده و راه میره و از خوراکیهای افطاری میخوره. نوووش جونت مامانی
سحر جونم کنار سفره ی افطار پارسال
و بعضی از شبهای ماه رمضون امسال مهمونی میرم، خونه ی آقاجون، با دوستای مامانی میریم پارک و گاهی مهمون برای ما میاد.
امشب که ششم ماه مبارکه، سحر جونم و بابایی رفتن خونه ی عزیزشون افطاری و غزل جون و مامانی با دوستای مامان رفتن پارک.
دختر کوچولوی دیگه ای هم توجمع بود به نام طهورا و دوتایی حسابی بازی کردید
و اون لحظه سحر جون و بابایی تو حیاط خونه ی عزیزشون با عموها و زن عمو ها و متین کوچولو
جمع بودن و خیالم راحت بود که به سحر جونم خوش میگذره
اینم از عکسهای سحر جونم :
*** افطاری مهمونی خونه ی عموعلی ***
شبی که افطاری مهمون خونه ی عموعلی بودیم شما لباس های ست پوشیده بودید و اون شب حسابی با متین بازی کردید.
درست یکسال گذشت از افطاری پارسال خونه ی عموعلی و چقد شما تغییر کردید
این عکس افطاری پارساله:
*** افطاری دیگری در پارک با فامیلهای دوره***
********** ********** **********