اوّلین دندون
سحــــــر کوچولوی نازنینم
در روزهای نخست هفت ماهگی، بعد از مدّت ها بی خوابی، بی تابی، بیقراری و ... بالأخره اوّلین دندونت در اومد.
هنوز هم بیقراریهات ادامه داره که شاید بخاطر بقیّه ی دندونات باشه.
پنجم دی ماه خونه ی عزیز و آقاجون بودیم، بعد از شام کمی آب جوشیده برات خنک کردم که بابایی بهت بده، یهو بابایی صدام کرد و گفت صدای خوردن دندونات به لبه ی استکانو شنیده.
تق تق تق ... چه صدای قشنگی... جزء بهترین صداهایی هست که شنیدم
مبارکت باشه عزیزم
هنوز موفق نشدم عکسی با دندون ازت بگیرم عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی