سحـــر کوچولو و عزیزش
سحر کوچولوی من و عزیزت ( مامان مامان)
خیلی باهم خاطره دارید، وقتی میریم خونه ی عزیز، تو تمام و کمال در اختیار عزیز هستی
بغلت میکنه
تورو پشت خودش میبنده
روسری خودشو سرت میکنه
موقع خواب، چادرشو دورتادورت می پیچه تا سرما نخوری
بهت غذا میده( کیک، بیسکوییت، آبِ کله پاچه، سیب، موز، ...)
گاهی پیش اومده که بابت غذا خوردنت استرس گرفتم، امّا عزیزت به من حقّ دخالت نمیده و میگه: پنج تا بچه بزرگ کردم، خودم بلدم(خدا همه ی مادرا رو حفظ که که اینقدر خوبن )
این هم مستندات خاطرات تو و عزیز
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی