خداحافظ عمــــو رضــــا
همونطور که قبلا هم گفته بودم ، بابایی یه دونه عمو داشت.
عمو رضا
چند وقت پیش عمو رضا به رحمت خدا رفت.
عروج بزرگترها از جمع هامون، خیلی ناراحت کننده است، من معتقدم دعاشون، نفسشون، حضورشون
نعمت و برکت فامیله.
این هم زمستان نود و سه، غزل در کنار عمورضا
عمو رضا خیلی مهربون بود. غزل رو دیده بود و متاسفانه سحر رو ندید.
هر وقت می رفتیم خونشون کلی به غزل ابراز علاقه می کرد. بچه هارو خیلی دوست داشت.
روز تشییع جنازه ی عمورضا، زن دایی نجمه پیش شما دوتا خواهرا بود و من رفتم وادی السلام.
این عکس رو زن دایی نجمه از شما گرفته:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی