یه روز با فاطمه
هفته ی پیش خاله زهراشون اومده بودند خونه عزیز
تو از دیدن فاطمه خیلی ذوق کردی
اون شب خونه عزیزشون خوابیدیم تا شما « دخترخاله ها » بیشتر باهم باشید.
تو روی پای فاطمه خوابیدی.
فرداش هم که من رفتم مدرسه، عزیز خیلی از روابط صمیمانه شما دوتا تعریف میکرد.
فاطمه وقتی بارفیکس میرفت، تو هم به تقلید از فاطمه، میخواستی با کمک چهارچوب در و پاهات، بارفیکس بری، امّا خیلی کوچیک تر از اونی هستی که بتونی بارفیکس بری.
وقتی فاطمه بارفیکس میرفت، تو براش دست میزدی و میگفتی : « آآآآآبرین»
بالاخره با کمک خاله زهرا به آرزوت رسیدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی