شبهای خونه ی آقاجون
خیلی از شب ها خونه آقاجونشون با عموها و زن عموها، با عزیز و آقاجون، خاطرات قشنگ تو رقم میخوره
مثل شبی که زن عمو شمیرا بهت گیر داده بود ژست بگیر تا ازت عکس بگیره
و بالاخره تو براش ژست گرفتی
مثل خیلی شبها که تو چادر آستین دار زن عمو حمیده رو می پوشی و باهاش بازی می کنی
قربون قیافه ی چادریت بشه مامان
و مثل شبی که کیف نرجس رو پشتت و کیف عمو محمّد تو دستات
و به زور سعی میکردی کیف عمومحمد رو حمل کنی
و خیلی خیلی خاطرات قشنگ دیگه
که شاید وقت نکرده باشم در لحظه ازت عکس بگیرم ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی