برکت شیــــر هیئتی
غزلکم
همونطوری که قبلاً نوشته بودم، تو علاقه و تمایلی به خوردن شیر گاو نداشتی
بجای شیر، شربت زعفرون و آب میوه و ... میخوردی امّا شیر نه
به پیشنهاد خاله فاطمه( مامان ایلیا) برات شیر پاستوریزه پاکتی ( شیرعسل) گرفتیم.
کم و بیش می خوردی
امّـــــــا
درست هفته ی گذشته بود که: من و تو و بابایی، شبهای دهه ی اوّل محرم رو به امامزاده یحیی (ع) می رفتیم و در مراسم اونجا شرکت میکردیم.
بعد از مراسم وقتی میومدیم بیرون، کنار امامزاده، حسینیه اعظم بود و جلوی در حسینیه، هیئت ها چایی و شیر میدادن.
تو وقتی میدیدی که همه مردم، مخصوصاً بچّه ها با ذوق تجمّع میکنن و همه شیر نذری می خورن، به بابایی اصرار میکردی که برای تو هم بگیره
بعد، یه نگاهت به خوردن بچه های دیگه بود و یه نگاهت به لیوان شیر خودت که خیلی داغ بود و منتظر بودی خنک بشه
با ذوق، شیرو می خوردی و من و بابایی از این اتّفاق خیلی خیلی خوش حال بودیم.
اصلاً شبها به عشق شیــر هیئت مارو تا امامزاده همراهی میکردی و دائم میگفتی: ایش ( ترجمه: شیر)
بعد از عاشورا، یک کیلو شیر گاو خریدیم. ( شیر کیلویی)
خوب جوشوندمش و با وانیل و کاکائو طعم دار کردم
با علاقه یه استکان بزرگ خوردی.
شب بعد، کاکائو رو حذف کردم و فقط با وانیل طعم دار کردم
الحمدلله بازهم خوردی
و امشب شیر رو فقط با یه قاشق کوچیک شکر مخلوط کردم و خوردی.
صبح ها هم ، خاله رقیّه یک فنجون، شیرتو با نبات گرم میکنه و بهت میده.
صبح و شب ، یک فنجون شیر میخوری.
این نعمت رو ( نعمت شیر خوردن غزل ) فقط بخاطر هیئت های عزاداری آقا امام حسین (ع) داریم.
خدارو شکـــــر