غـــــزلغـــــزل، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
سحــــرسحــــر، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

بهونه های قشنگ ما برای زندگی

برکت شیــــر هیئتی

1393/8/19 0:03
229 بازدید
اشتراک گذاری

غزلکم

همونطوری که قبلاً نوشته بودم، تو علاقه و تمایلی به خوردن شیر گاو نداشتی

بجای شیر، شربت زعفرون و آب میوه و ... میخوردی امّا شیر نه

به پیشنهاد خاله فاطمه( مامان ایلیا) برات شیر پاستوریزه پاکتی ( شیرعسل) گرفتیم.

کم و بیش می خوردی

امّـــــــا

درست هفته ی گذشته بود که: من و تو و بابایی، شبهای دهه ی اوّل محرم رو به امامزاده یحیی (ع) می رفتیم و در مراسم اونجا شرکت میکردیم.

بعد از مراسم وقتی میومدیم بیرون، کنار امامزاده، حسینیه اعظم بود و جلوی در حسینیه، هیئت ها چایی و شیر میدادن.

تو وقتی میدیدی که همه مردم، مخصوصاً بچّه ها با ذوق تجمّع میکنن و همه شیر نذری می خورن، به بابایی اصرار میکردی که برای تو هم بگیره

بعد، یه نگاهت به خوردن بچه های دیگه بود و یه نگاهت به لیوان شیر خودت که خیلی داغ بود و منتظر بودی خنک بشه

با ذوق، شیرو می خوردی و من و بابایی از این اتّفاق خیلی خیلی خوش حال بودیم.

اصلاً شبها به عشق شیــر هیئت مارو تا امامزاده همراهی میکردی و دائم میگفتی: ایش ( ترجمه: شیر)

بعد از عاشورا، یک کیلو شیر گاو خریدیم. ( شیر کیلویی)

خوب جوشوندمش و با وانیل و کاکائو طعم دار کردم

با علاقه یه استکان بزرگ خوردی.

شب بعد، کاکائو رو حذف کردم و فقط با وانیل طعم دار کردم

الحمدلله بازهم خوردی

و امشب شیر رو فقط با یه قاشق کوچیک شکر مخلوط کردم و خوردی.

صبح ها هم ، خاله رقیّه یک فنجون، شیرتو با نبات گرم میکنه و بهت میده.

صبح و شب ، یک فنجون شیر میخوری.

این نعمت رو ( نعمت شیر خوردن غزل ) فقط بخاطر هیئت های عزاداری آقا امام حسین (ع) داریم.

خدارو شکـــــر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مادر محیا
28 آبان 93 20:23
نوش جون عزیزم
مامان فاطیما
15 آذر 93 23:40