دومین عاشورایت
غزلم
امسال دومین تاسوعا و عاشورای زندگیت بود.
روز تاسوعا سرگرم نذری خاله منیژه بودیم و تو با مبینا و رومینا بازی میکردی.
و روز عاشورا به روستای اعلا رفتیم.
از دیدن هیئت های سینه زنی ذوق می کردی و با دیدن اسب و شتر هیجان زده میشدی.
به شتر میگفتی: اُ شتر
توی همون روستا ناهار خوردیم و بعد ناهار به سمنان اومدیم.
شام غریبان مثل همه شبها به امامزاده یحیی بردیمت.
اونجا به همراه بابایی شمع روشن کردی و با بابایی به مراسم شام غریبان رفتی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی