غـــــزلغـــــزل، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
سحــــرسحــــر، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

بهونه های قشنگ ما برای زندگی

غزل در مرداد ماه

1393/5/29 1:02
237 بازدید
اشتراک گذاری

گاهی اوقات اینقدر مشغله و کار پیش میاد که اصلا نمیتونم برات بنویسم

گاهی هم اصلا هیچ کاری نیست، بیکارم اما بازم حسّ نوشتن ندارم

گاهی واقعا مریض احوالم و نمی نویسم

...

و ماه مرداد کلا به دلایل بالا نتونستم درست حسابی برات چیزی بنویسم

تو این عکس فیروزکوه خونه ی عزیز و باباجون هستیم.

تو به تقلید از پدربزرگ و مادربزرگت ، چادر عزیز و کلاه باباجونو گذاشتی تا بری بیرون

اینجا هم فیروزکوهه

تو و رومینا وسط پتو نشستید تا باباهاتون شمارو تاب بدن

بیستم مرداد ماه خونه ی دوستم (خاله سمیه) که تازه عروس خانم هم هست دعوت بودیم. اونجا دختر خوبی بودی و تو حال خودت بازی میکردی.

وقتی سفره ی عصرونه پهن شد اول از همه کنار سفره نشستی و حسابی از آش رشته ی خوشمزه ای که خاله سمیه و مامانش درست کرده بودند خوردی.

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان فاطیما
31 مرداد 93 18:59
مامان تنبلی داری غزل جون کل ماجرا همینه
مادر محیا
1 شهریور 93 2:02
خاله خیلیی نامردی از عکس های من وغزل که فیروزکوه بودم چیزی نذاشتی [پاسخ آخییییییییییییی عزیزممممممممممم حق داری بخدااااااااا عکسارو غزل وقتی با دوربین بازی میکرد پاک کرده. اتفاقا دادم رمشو دوباره برام برگردونن. به محض اینکه عکسا برگشت دوباره میزارمشون تو خاطرات مرداد ماه عزیزم احتمالا فردا یا پس فردا بابای غزل عکسارو با نرم افزار خاصی بر میگردونه